در این تصویر همه پسران امام خامنه ای در کنار مرحوم آیت الله مجتهدی دیده می شوند:
اشخاص حاضر در این تصویر به ترتیب از سمت راست: «سید میثم، سید مصطفی، آیت الله مجتهدی تهرانی، سیدمجتبی و سید مسعود» می باشند.
معظم له اکنون دارای ۶ فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸ سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است.
سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیتالله خوشوقت ازدواج کرده است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است.
مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.
حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی “دامت برکاته” در این رابطه چنین بیان داشتند:ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم،این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.
فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد وهیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان!
قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههایشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند.خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند.
فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند،همان دغدغههایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آیندهای باشند زندگی، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع میشدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیدهام.
.................................................................................................................
ويژه نامه «تداوم آفتاب» روزنامه جام جم مردادماه87 /:"احمد مروي" معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري:
آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان كه طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهای اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یك روز برای ناهار دعوت كردند. ما رفتیم منزل ایشان. یك سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یك گلدان معمولی خریدیم و رفتیم كه دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب كردم كه آیا این خانه، خانه یك تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّی خانه یك تازهداماد هم این نیست. یعنی یك خانه تازهداماد، بالاخره یك زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یك تازهداماد و یك تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میكردم. حواسم بود و تا آنجا كه میتوانستم، رصد میكردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم.
من یک وقتی درمورد آقازادههای آقا فکر میکردم که اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچههای خوبی هستند. از هر جهت، خیلی خوب تربیت شدهاند. دیانت، پاکی، زهد، بیتعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امکانات. ایشان در این موقعیتی هستند، که خیلی امکانات برایشان هست. برای کسانی که خیلی خیلی مراتب پایینتر هستند، بالاخره امکاناتی هست. برای اینها که در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امکانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمیبینیم که از این امکانات استفاده بکنند. یک علت آن، این است که هم خود آقا، هم خانواده ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند.
اگر یک بال شکسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا کاملاً احساس میکنیم. همان جوری که خود آقا مقید به زهد و سادگی و بیآلایشی و بیرغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده آقا احساس میکنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونهای که من عرض کردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده حضرت آقا میشد.
همین جور در مهمانیهایی که خانواده آقا تشریف میبرند، گاهی خانوادههای ما هم هستند، میآیند تعریف میکنند که خانواده حضرت آقا تقریباً جزو سادهترینها در این مهمانیها، از نظر لباس و وضع ظاهری، هستند. آقازادههای حضرت آقا هم همین جورند.
پسر ارشد مقام معظم رهبری ، سیدمصطفی خامنه ای
سیدمصطفی پس از مراسم تدفین آیت الله بهجت(ره) در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
...............................................................................
سید مجتبی خامنه ای
مجتبی خامنه ای اخلاقیترین فردی است که من در طول عمرم دیدهام
بخشی از گفتگوی «فریدالدین حداد عادل» با «سالنامه مثلث» که به تازگی منتشر شده است برای خوانندگان انتخاب شده است:
رابطه شما با دامادتان، حاج آقا مجتبی [خامنهای] چگونه است؟
ایشان اخلاقیترین فردی است که من در طول عمرم دیدهام. در این۱۳ـ۱۲ سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمهای خلاف ادب از وی نشنیدهام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آنها خشک، تلخ و بیروح نبوده است. همانطور که میگوید و میخندد و با بچهها و جوانان معاشرت میکند به همان اندازه جدی، پرکار و پرتلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه میکند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به کار بردن الفاظ و اظهارنظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بدترین دشمنانش هم منصفانه حرف میزند.
ایشان چند فرزند دارد؟
یک پسر دارد.
تقریبا همسن هستید؟
خیر. ایشان ۳ـ۲ سال از من بزرگتر است.
با یکدیگر رابطه خانوادگی تنگاتنگی دارید؟
بعد از برادرانشان فکر میکنم رابطه ما به خاطر نسبت فامیلیمان زیاد است و اخیرا هم با هم در سفر خانوادگی دلچسبی بودیم.
رفت و آمد نزدیک با خانواده مقام معظم رهبری هم دارید؟
نه به آن معنی ولی در حد مناسبات فامیلی بی رابطه نیستیم اما رابطه عمیق و گسترده نداریم. مادرٰها با هم سلام و علیک خوبی دارند.
اولین بار که خبر خواستگاری فرزند مقام معظم رهبری را از خواهرتان شنیدید چه احساسی داشتید؟
من و خواهرهایم خیلی متعجب شده بودیم.
چرا؟
خانم آقا به طور ناشناس آمده بودند از خواهرم خواستگاری کرده بودند. مادرم گفته بود ایشان درس دارد. گفتند حالا صحبت کنیم. پدر و مادرم رفتند یک گوشه و با هم صحبت کردند. ما هم علت طولانی شدن صحبت آنها را از هم پرسیدیم. من رفتم گفتم چه خبر است؟ مادرم گفت میدانی برای خواهرت خواستگار آمده؟ گفتم اینکه طبیعی است. وی جواب داد نه، این بار برای پسر مقام معظم رهبری آمدند. من گفتم یعنی چه میشود؟ بالاخره هر برادری نسبت به آینده خواهرش حساسیتهایی دارد چه رسد به آنکه شوهر آینده وی بخواهد پسر مقام اول نظام باشد. از این بابت خیلی ذهنم مشغول شد.
بعد که ماجرا جلو رفت چه شد؟
اولین دیدار ما خیلی خوب بود، چون وقتی حاج آقا مجتبی آمدند با خواهرم صحبت کردند من اتاق دیگر بودم. ایشان از اتاق آمد بیرون. مادر گفت بنده خدا آقای مجتبی خامنهای تنهاست، برو با ایشان صحبت کن. دیدم حاج آقا مجتبی کت و شلوار به تن دارد – آن وقتا ایشان هنوز معمم نشده بود- بعد از احوالپرسی، دیدم چیزی که در ایشان نیست روحیه آقازادگی و تکبر و غرور است. لذا خیلی زود با هم صمیمی شدیم. همان روز هم یک بحث داغ و سنگین در مورد شخصیتهای معروف اصلاحطلبان انجام دادیم.
چه سالی بود؟
۷۶ بود.
تا پیش از این وصلت حضرت آقا را از نزدیک دیده بودید؟
یکی، دو مورد پیش آمده بود. عموی من در کرمانشاه معاون سیاسی استاندار بود و بعدها سرپرست استانداری شد. در این مدت به خاطرِ غائله کردستان و بعد جنگ، حضرت آقا زیاد به آنجا سفر کرده بودند و با هم خیلی آشنا بودند. ارادت فامیلی ما به مقام معظم رهبری از همان جا شروع شد. یک بار در باغ پدربزرگ مرحومم دور هم جمع بودیم، ایشان گفت آیتالله خامنه ای بادیگران فرق میکنند. اصلا یک خصلت اضافه دارد. همان موقع به عمو هم گفت ایشان را دعوت کند. یک بار بیاید منزل ما که در همان ایام ایشان دعوترا قبول کردند. بعد هم که این لطف شامل حال ما شد. روزی که عروسی خواهرم بود به من گفتند آقا میخواهند عروس را ببینند.
تا آن موقع خواهر شما را ندیده بودند؟
نه. در مراسم عروسی رسم است که داماد همراه یک نفر سر سفره عقد برود و گفتند کسی باشد که به عروس و مادر عروس محرم باشد. من به مدت پنج دقیقه در کنار حضرت آقا تنها بودم بدون انکه محافظی باشد. پدرم آن موقع نبود. ما رفتیم به منزل مقام معظم رهبری. خانه ایشان را دیدم. کف اتاق فرش ماشینی بود. ظاهرش خیلی ساده بود و یک گوشه ایستادیم و ایشان خوشامدی گفتند و به اقوام وی تبریک گفتند. یک نکته جالب اینجاست که وقتی رهبری آمدند خیلی از خانم ها آمدند جلو. خیلی التماس دعا گفتند و خیلی عرض ارادت کردند. چند نفر از خانمها با دیدن ایشان منقلب شدند و گریه کردند. شما تصور کنید خانمی که آمده عروسی و بعد اشک بریزد چه وضع بدی در چهره او پیدا میشود. بعد از عروسی به یکی از محارم گفتم چرا چهرهات اینطور شده است؟ گفت آقا را دیدیم گریه کردیم. آن روز کف خانه فرش ماشینی بود. روز بعد که خانم من هم حضور داشت گفتم چطور بود؟ گفت موکت بود. یعنی همان یک شب خانه رهبری مملکت فرش ماشینی پهن بود.
از آن سال تا به حال حاج آقا مجتبی در آپارتمانی زندگی میکنند. ایشان سه بار در طول زندگیشان اسبابکشی کردهاند. همیشه یک کامیون وسایل منزل را جابهجا میکند.
منزل مقام معظم رهبری از آن تاریخ نرفتید؟
تنها باری که رفتم روز عروسی خواهرم بود. بعدها به اتفاق پدرم به کتابخانه شخصی ایشان رفتم. فقط میتوان بگویم ما نمیتوانیم اینطور زندگی کنیم. یعنی خواهید دید خدا چگونه با آقای مخملباف رفتار خواهد کرد. چون دروغهایی را نسبت میدهد که هیچ کدام آنها صحت ندارد. ای کاش یک دانه از حرفهای وی در یک سال اخیر درست بود.
آقا خیلی کتاب دارند، خیلی کتاب به ایشان هدیه میشود و خیلی کتاب هم میخرند و خیلی کتاب هم میخوانند. اما این محیط کاملا ساده است. کف آنجا موکت است. هیچ تجملات خاصی در آن نیست. نه اینکه امکان آن نباشد بلکه رهبری اجازه ورود تجملات به زندگی خودشان را نمیدهند. یک وقت هم به مناسبت تولد پسرم، آقا را دیدم و ایشان در گوش یحیی ما ( محیالدین) اذان گفتند. حاج آقا مجتبی به ایشان گفتند آقا فرید دوست دارند از شما یک چیزی به یادگار داشته باشند. مقام معظم رهبری گفتند یادگاری چه باشد؟ حاج آقا مجتبی چون می دانست من دوست دارم یک انگشتری از آقا بگیرم توصیفاتی کرد. ایشان فرمودند: فهمیدم و انگشترشان را دادند.
من خیلی از گرفتن این انگشتر خوشحال شده بوده و هستم. به خواهرم گفتم عجب انگشتری! همشیرهام گفت میدانی قصهاش چیست؟ یکی از شیعیان یمن یک شیشه بلورین بزرگ عقیق درجه یک یمنی برای آقا فرستاد. اول که آمده بود کسی از قیمت آن خبر نداشت و به مناسبت یکی از اعیاد مقدس ایشان به عروسها و پسران خود یک نگین هم داده بودند. بعد به طریقی کسی توانسته بود قیمت عقیق را بفهمد و از گران قیمت بودند آن آگاهی پیدا کند. بعد که آقا این قضیه را فهمید برای آنکه نرم زندگی تغییر نکند بقیه آن عقیقها را دیگر وارده زندگی نکرده بودند و گذاشته بودند تا به خانواده شهدا بدهند. حالا انگشتر عقیق چیست که بخواهد نگین آن ارزش داشته باشد، بعد شیعهای از یمن به مرجع تقلید خود آن را هدیه داده بود ولی مقام معظم رهبری اینقدر تحفظ دارند.
البته خاطرههای مفصل دیگری دارم، ولی چون میدانم ایشان از بازگویی این مطلب مکدر میشوند نمیگویم. دقتهای زیادی در این زندگی انجام میشود. مثلا در سفری همشیرهام با مقام معظم رهبری به سفر استانی رفته بود. بعد که آمد گفتم نکته جالب چه داری؟ وی گفت: آقا چندین جا را به صورت سرزده و به دور از چشم دیگران برای بازدید رفتند اما نکته عجیب این است که بعد از سفرآقا گفتند همه هزینههای سفر شما را از جیب خودم پرداخت کردم اگر جایی با وسیله نقلیه دولتی برای کار خودت رفتی یا خریدی کردی که کسی حساب کرده یا جایی مورد پذیرایی ویژهای قرار گرفتی بگو تا هزینه ان را بپردازم.
یا اینها یک جایی رفته بودند تا آثار تاریخی آن منطقه را بازدید کنند و متوجه شده بودند که مسئولان امنیتی و انتظامی آمدند یکسری بازدیدکنندهها را زودتر خارج کردند و جلوی ورود بقیه را نیز گرفتهاند تا خانواده رهبری راحت بتوانند محوطه را بازدید کنند. رئیس دفتر آقا و خانواده مقام معظم رهبری از شنیدن این خبر آنقدر ناراحت شده بودند که هم از محافظین خود گله کرده و هم با مسئولان انتظامی برخورد کردند وبعد به خاطر خاصه خرجی آنها زودتر برگشتند. اینها تصویری کوچک از این زندگی است.
از لحاظ تفکر و دید سیاسی با حاج آقا مجتبی چقدر نزدیک هستید؟
خیلی دید سیاسی ما نزدیک است. چون ایشان نگاه و بینش اش کاملا با رهبری همگون و همسو است و ما ازاین حیث احساس آسودگی خاطر و اطمینان صددرصد داریم. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل میکنند.
ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس میخوانند و خارج فقه تدریس میکنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیدهتر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب میکنند.
.................................................................................................................
سید مسعود خامنه ای(پسر سوم حضرت آقا) بهمراه پدر همسرشان آیت الله خرازی
.................................................................
سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرشان آقای لولاچیان
سید میثم در سمت راست حجت الاسلام ناطق نوری
از سمت راست ; سید میثم و سید مسعود
.............................................................................................
جان خود در ره "اولاد علی" می بازیم
همچو مالک به عدوان علی می تازیم
ای که گویی که خلائق ز ولی خسته شدند
کوری چشم تو بر "سید علی" می نازیم ...
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج